ابتداعلغتنامه دهخداابتداع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیزی نو آوردن . نو پیدا کردن . (زوزنی ). نو آوردن . چیزی نو نهادن . || اهل بدعت شدن .
خطبه ٔ ابتدائیهلغتنامه دهخداخطبه ٔ ابتدائیه . [ خ ُ ب َ / ب ِ ی ِ اِ ت ِ ئی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطبه ای که در آغاز تألیف آورند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
ابتدعدیکشنری عربی به فارسینو اوري کردن , ايين تازه اي ابتکار کردن , تغييرات و اصلا حاتي دادن در , چيزتازه اوردن , بدعت گذاردن
ابتداءلغتنامه دهخداابتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ) ابتدا. آغاز. آغاز کار. اول . برداشت . درآمد. بدو. بدء. بدایت . فاتحه . شروع . سر. مبداء. منشاء. مقابل انتها: آن فاضل که تاریخ امیر عادل سبکتکین را... برانداز ابتدای کودکی ... من نیز تا آخر عمرش نبشتم . (تاریخ بیهقی ). مگر عاقبت کار خوب شود که اک
ابتدائیلغتنامه دهخداابتدائی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) اولی . آغازی . شروعی .- محکمه ٔ ابتدائی یا بدایت ؛ محکمه ٔ دون استیناف .- مدرسه ٔ ابتدائی ؛ مدرسه ٔ دون متوسطه که کودک بار اول در آن درس فرا گیرد و مدت آن در ایران فعلاً پنج سال باشد. <br
اریدیلغتنامه دهخدااریدی . [ ] (اِخ ) نام مردی که دین اهل خیفةالسماء را ابتداع کرد. رجوع به خیفةالسماء شود.
فجسلغتنامه دهخدافجس . [ ف َ ] (ع مص ) بزرگ منشی نمودن . بزرگی و کبر به خود بستن . تکبر. || بزرگی کردن . (منتهی الارب ). || چیره شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فهر. (اقرب الموارد). || نو بیرون آوردن کاری را که زشت باشد. (منتهی الارب ). ابتداع کاری که جز شر نباشد. (اقرب الموارد).
بدعلغتنامه دهخدابدع . [ ب َ ] (ع مص ) نو بیرون آوردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چیز نو بیرون آوردن نه بر مثالی . اختراع . ابداع . ابتداع . (از اقرب الموارد). || آبی ساختن چاه را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). احداث کردن چاه . به آب رسیدن چاه کن وآب بی
ابداعلغتنامه دهخداابداع . [اِ ] (ع مص ) چیز نو آوردن . نو آوردن . نو نهادن . نو پدید آوردن . ایجاد. اختراع . خلقت . خلق . آفریدن . آفرینش . نوباوه پیدا کردن . نو بیرون آوردن نه بر مثالی . ابتداع . پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و احداث که مسبوق بمدت است .
آفریدنلغتنامه دهخداآفریدن . [ ف َ دَ ] (مص ) (از پهلوی ِ آفریتن ، خلق کردن . بار آوردن ) نیستی را هست کردن . خلق . ابداء. بدء. فطر. ذرء. ابداع . ایجاد. تکوین . خِلقت . برء. بُروء. انشاء. تنشئه . جَبْل .(دهار). احداث . ابتداء. ابتداع . صَوْغ : یارب بیافریدی روئی بدین