ابوالیمنلغتنامه دهخداابوالیمن . [ اَ بُل ْ ی ُ ] (اِخ ) ابن عساکر دمشقی . احمدبن هبةاﷲ و بعضی کنیت او را ابوالفضل گفته اند. رجوع به ابن عساکر ابوالیمن ... شود.
ابوالیمنلغتنامه دهخداابوالیمن . [ اَ بُل ْ ی ُ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به زیدبن حسن بن زیدبن حسن بن سعید کندی لغوی ... شود.
ابوالیمنلغتنامه دهخداابوالیمن . [ اَ بُل ْ ی ُ ] (اِخ ) زیدبن حسن بن زیدبن حسن بن سعید کندی لغوی بغدادی ملقب به تاج الدین . رجوع به زید... شود.
ابوالیمنلغتنامه دهخداابوالیمن . [ اَ بُل ْ ی ُ ] (اِخ ) عبدالرحمن علیمی حنبلی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابوالامنلغتنامه دهخداابوالامن . [ اَ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سیری . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). شبع. ابوالرضا. (مهذب الاسماء).
ابوالیمانلغتنامه دهخداابوالیمان . [ اَ بُل ْ ی َ ] (اِخ ) المقری . محدث است . او از ابی المنیب حرشی و از او یحیی بن حمزه روایت کند.
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ابن عساکر. رجوع به ابن عساکر ابوالیمن امین الدین شود.
مسعودلغتنامه دهخدامسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمد بخاری ، مکنی به ابوالیمن و متوفی به سال 461 هَ .ق . او راست : مختصر تاریخ بغداد. (از کشف الظنون ).
بترونیلغتنامه دهخدابترونی . [ ب َ] (اِخ ) ابوالیمن بن عبدالرحمن البترونی ، در حلب مفتی بود. بسال 1004 هَ . ق . به دمشق رفت . و در 80 سالگی بسال 1046 هَ . ق . درگذشت . (از معجم المطبوعات ).
سفیانلغتنامه دهخداسفیان . [ س ُف ْ ] (اِخ ) ابن وهب خولانی ملقب به ابوالیمن . صحابی است و در حجةالوداع با پیغمبر همراه بود و در 82 هَ .ق . در افریقیه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 159).
عبدالصمدلغتنامه دهخداعبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب بن الحسن بن محمدبن عساکر الدمشقی ثم المکی . رجوع به ابن عساکر ابوالیمن امین الدین عبدالصمد و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود.