مادرفرهنگ مترادف و متضاد۱. ام، مام، مامان، ننه، والده ≠ پدر، اب، ابوی ۲. اصل، ریشه ۳. باعث ۴. اصل، منشا، جرثومه
پدریلغتنامه دهخداپدری . [ پ ِ دَ ] (حامص ) از پهلوی ابی تریه . اُبوّت . حالت و چگونگی پدر. || (ص نسبی ) منسوب به پدر. اَبی . اَبوی : برادرِ پدری ؛ برادر اَبی .
اخویلغتنامه دهخدااخوی . [ اَ خ َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به أخ و اخت . و اینکه عوام فارسی زبانان آنرا بمعنی برادر گویند غلط است چنانکه ابوی بمعنی پدر.
مذکرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نر، مرد، آقا، رجل، جنس خشن، ذکر، ذکور، مردک، آغا، پیرمرد شوهر، شوی، زوج، همسر برادر، داداش، اخوی پدر، ابوی، ناپدری، پدرخوانده، پدربزرگ، عمو، دایی، باجناق مروت، مردانگی