اتساملغتنامه دهخدااتسام . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) داغ و نشان پذیرفتن . (منتهی الارب ). بچیزی نشان شدن . || خویشتن را بچیزی داغ و نشان کردن . (منتهی الارب ). خود را بچیزی نشان کردن . خویشتن را نشان کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
يَعْتَصِمفرهنگ واژگان قرآنتمسک جويد - طلب حفاظت کند (اعتصام به معناي آن حالتي است از انسان که در طلب حافظي که او را حفظ کند از خود نشان ميدهد )
متسملغتنامه دهخدامتسم . [ م ُت ْ ت َ س َ ] (ع ص ) (از «وس م ») داغ کرده شده وبه نشانی مخصوص کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اتسام شود.