وابستهattaché, assistant attachéواژههای مصوب فرهنگستان1. پایینترین رتبة دیپلماتی در سفارت 2. کارشناسی با عنوان دیپلمات که در سفارتخانه مسئولیت تنظیم روابط را با کشور میزبان در امور نظامی یا بازرگانی یا فرهنگی یا جز آنها بر عهده دارد
اتشیلغتنامه دهخدااتشی . [ اَت ِ ] (اِ) خارپشت کلان تیرانداز. سیخول . قُنفُذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند.
آتشیلغتنامه دهخداآتشی . [ ت َ ] (اِ) نام قسمی گل و شاید سوری : بر گلبنان گنبد اخضر نهاد اوگلهای گونه گونه ز خیری و آتشی . ؟ (از مقامات حمیدی ).|| (ص نسبی ) برنگ آتش . منسوب به آتش . و مثلثه یا بروج آتشی حمل و اسد و قوس است . || مجا
پاتسیلغتنامه دهخداپاتسی . (اِ) عنوان رئیس شهر در سومر، و مردم این شهر عقیده داشتند که پاتسی ها امور شهرها را بر وفق میل خدایان اداره میکنند و بنابراین پاتسی ها پادشاهان کوچکی بودند که امور مذهبی و کشوری و لشکری شهر را دردست داشتند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص <
اتشیلغتنامه دهخدااتشی . [ اَت ِ ] (اِ) خارپشت کلان تیرانداز. سیخول . قُنفُذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند.
اتشیلغتنامه دهخدااتشی . [ اَت ِ ] (اِ) خارپشت کلان تیرانداز. سیخول . قُنفُذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند.