اثباتلغتنامه دهخدااثبات . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثَبَت . مردمان استوارداشته . معتمدان : فتحی حاجب را که از ثقات و اثبات دولت بود به نیابت به سجستان بگذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
اثباتلغتنامه دهخدااثبات . [ اِ ] (ع مص ) نیک شناختن کسی را و برجای داشتن او را. (منتهی الارب ). || بجای بداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) : حل ّ و عقد و اثبات و اسقاط بدو باشد. (تاریخ بیهقی ). || دور نشدن بیماری ازکسی : اثبته السقم . || قرار دادن . (منتهی الارب ). || درست ک
اثباتفرهنگ فارسی عمید۱. پابرجا کردن.۲. معلوم کردن درستی امر یا موضوعی به گونهای که دیگران آن را بپذیرند؛ ثابت کردن؛ به ثبوت رساندن.۳. قرار دادن.۴. نوشتن.
ایتباطلغتنامه دهخداایتباط. [ ت ِ ] (ع مص ) ائتباط. هموارو راست شدن . || گران و فاسد شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
عتباتلغتنامه دهخداعتبات . [ ع َ ت َ ] (ع اِ) ج ِ عتبة. رجوع به عتبه شود. || نام بالغلبه است مشاهد متبرکه را مانند مشهد حضرت علی (ع ) و حضرت حسین (ع ) و دیگر مزارات امامان .
حرف اثباتلغتنامه دهخداحرف اثبات . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف رابطه . رجوع به حرف رابطه شود.
اثبات کردنلغتنامه دهخدااثبات کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثابت کردن . تصدیق کردن . || ثبت نام در دیوان (جیش ) کردن : دانسته آید که آن کسان را که بنوی اثبات کرده است [ حاجب غازی ] هم بر آن جمله که وی دیده است و کرده است بداشته آید. (تاریخ بیهقی ). امیر مسعود دست تلک [ هندی
اثبات کردنلغتنامه دهخدااثبات کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثابت کردن . تصدیق کردن . || ثبت نام در دیوان (جیش ) کردن : دانسته آید که آن کسان را که بنوی اثبات کرده است [ حاجب غازی ] هم بر آن جمله که وی دیده است و کرده است بداشته آید. (تاریخ بیهقی ). امیر مسعود دست تلک [ هندی
اثبات استقراییinductive proofواژههای مصوب فرهنگستاناثبات حکمی با استفاده از اصل استقرای ریاضی متـ . استدلال استقرایی inductive argument
اثبات بیشتراواmaximum disclosure proofواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش اثبات در رمزنگاری که در آن اثباتکننده دارای اطلاعات وارسیپذیر است و برای متقاعد ساختن وارسیکننده به این واقعیت، اطلاعات را در اختیار او قرار میدهد، بهطوریکه وارسیکننده خود قادر به اجرای روند وارسی باشد متـ . اثبات بیشینهافشا
حرف اثباتلغتنامه دهخداحرف اثبات . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف رابطه . رجوع به حرف رابطه شود.
امضای جعل ـ اثباتfail-stop signatureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی امضای رقمی که در آن امضاکننده از جعلناپذیری بیقیدوشرط امضای خود اطمینان مییابد و درصورت مشاهدة امضایی که خود تولید نکرده است، میتواند جعلی بودن آن را اثبات کند، درحالیکه وارسیکننده با خطر تأیید امضای جعلی مواجه است و اطمینان او از اعتبار امضا تنها به شیوة محاسباتی حاصل میشود متـ . امضای