اثمارلغتنامه دهخدااثمار. [ اِ ] (ع مص ) میوه آوردن درخت . میوه دار شدن . میوه دادن . بارآوردن . میوه دار گشتن . (زوزنی ). || برآمدن میوه . || توانگر شدن . بسیارمال شدن . (تاج المصادر). || اِثمارِ زبد؛ گرد آمدن مسکه . مسکه برآوردن شیر. (تاج المصادر). کره دادن شیر.
اتمارلغتنامه دهخدااتمار. [ اِ ] (ع مص ) بحد خرما رسیدن رطب . || بار آوردن خرمابن یا بار آن بحد رطب رسیدن . || خرما خورانیدن . خرما دادن . || صاحب و خداوند خرما شدن . بسیارخرما شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
پاتیمارلغتنامه دهخداپاتیمار. (اِ مرکب ) شتابزدگی . تعجیل . || پارنج . پامزد. و صاحب برهان گوید بزبان زند و پازند بهمین معنی آمده است .
اطمارلغتنامه دهخدااطمار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِمر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ج ِ طمر، جامه ٔ کهنه و چادر کهنه ٔ غیرپشمین . (آنندراج ). و رجوع به طمر شود.
اطمارلغتنامه دهخدااطمار. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) از پس برجستن بر اسب خود. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). اطمار بر اسب خویش ؛ از پشت برجستن و سوار شدن بر آن . (از متن اللغة).