اجتباءلغتنامه دهخدااجتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر). گزین کردن . برگزیدگی : دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه ). آدمی چون نور گیرد از خداهست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی .<
اجتباءفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)برگزیدن ،انتخاب کردن . 2 - فراهم آوردن . 3 - (اِمص .)برگزیدگی .
اجتباءلغتنامه دهخدااجتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر). گزین کردن . برگزیدگی : دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه ). آدمی چون نور گیرد از خداهست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی .<
اجتبارلغتنامه دهخدااجتبار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکو شدن حال کسی . (تاج المصادر) (زوزنی ). درست و نیکو حال شدن . || توانگر گردیدن . || شکسته بستن . (منتهی الارب ). شکسته را دربسته شدن [ شاید: درست شدن ] . (تاج المصادر بیهقی ).
اجتبانلغتنامه دهخدااجتبان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بددل یافتن . || بددل شمردن . (منتهی الارب ). || پنیر ساختن : اِجتبن اللبن ؛ پنیر ساخت شیر را.
یونسلغتنامه دهخدایونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن متی . ذوالنون . (دهار) (مجمل اللغة). نام پیغمبری که به تازی ذوالنون نیز گویند. (از ناظم الاطباء). نام پیغامبری از بنی اسرائیل که پس از سلیمان (ع ) بر اهل نینوی مبعوث شدو بی فرمان از میان قوم برفت و برای این ترک اولی ماهی نون او را بیوبارید و چهل روز
اجتباءلغتنامه دهخدااجتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر). گزین کردن . برگزیدگی : دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه ). آدمی چون نور گیرد از خداهست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی .<
اجتبارلغتنامه دهخدااجتبار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکو شدن حال کسی . (تاج المصادر) (زوزنی ). درست و نیکو حال شدن . || توانگر گردیدن . || شکسته بستن . (منتهی الارب ). شکسته را دربسته شدن [ شاید: درست شدن ] . (تاج المصادر بیهقی ).
اجتبانلغتنامه دهخدااجتبان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بددل یافتن . || بددل شمردن . (منتهی الارب ). || پنیر ساختن : اِجتبن اللبن ؛ پنیر ساخت شیر را.