آزمودهلغتنامه دهخداآزموده . [ زْ / زِ دَ / دِ ] (ن مف ) مجرب . ممتحَن . سنجیده . مُدَرَّب . مُنجَد. منجَذ. حُنک . موقر. (صُراح ). کاردیده . کرده کار. پخته . سُخته . ورزیده . دنیادیده : ابا ششهزار آزم
آزمودهفرهنگ فارسی عمید۱. آزمایششده؛ امتحانشده.۲. تجربهشده.۳. سنجیده.۴. مجرب؛ کاردیده؛ ورزیده؛ باتجربه.
آزمودهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باتجربه، پخته، حاذق، خبره، کاردان، کارکشته، کردهکار، ماهر، مجرب، ورزیده ۲. تجربهشده، سنجیده ≠ بیتجربه
اجمودلغتنامه دهخدااجمود. [ اَ ] (اِ) آجمود. اجموده . اجواین خراسانی . و در بعض کتب طبی بمعنی کرفس گرفته اند. (مؤید الفضلاء). کرفس را گویند. (برهان قاطع) (شعوری ). و در بعض کتب بمعنی کهورا آمده . اجمود ظاهراً هندی است .