احتجابلغتنامه دهخدااحتجاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پرده شدن . در حجاب شدن . (زوزنی ). در پرده رفتن : ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب نیست محجوب از خیال آفتاب . مولوی .ور ببندی چشم خود را ز احتجاب کار خود را کی گذارد آفتاب . <p clas
آفتاب گرفتگیلغتنامه دهخداآفتاب گرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) کسوف شمس . احتجاب شمس . پوشیدگی آفتاب .
فرق الاوللغتنامه دهخدافرق الاول . [ ف َ قُل ْ اَوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) احتجاب به خلق از حق و بقاء رسوم خلقیه به حال خود. (تعریفات ).
فرق الثانیلغتنامه دهخدافرق الثانی . [ ف َ قُث ْ ثا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) آن شهود قیام خلق به حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بدون احتجاب به یکی از آنها از دیگری است . (تعریفات ).
روگیریلغتنامه دهخداروگیری . (حامص مرکب ) شرم . احتجاب زنان . حجاب زنان . حجاب کردن زن . روگرفتن . رو گرفتن زنان مسلمه . روبند، نقاب ، یا چادر بر روی داشتن زن تا غیر شوی و پدر و برادران او را نبیند. (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به روگرفتن شود.
ذوالعقللغتنامه دهخداذوالعقل . [ ذُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) بالضم . آنکه خلق را ظاهربیند و حق را باطن و حق نزد او آئینه ٔ خلق باشد و آئینه پنهان گردد و بصورتی که ظاهر بود در آینه هرآینه این احتجاب مطلق است بمقید [ کذا ] . (آنندراج ):خلق پیدا بیند و حق را نهان این چنین بینند یعنی عاقلان .