احتمالاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ً، گویا، شاید، یحتمل، بهطوراحتمالی، بسا، احیاناً، بهاحتمال، بهاحتمال قوی، بلکه، لابد، احتمال دارد ظاهراً
احتمالیدیکشنری فارسی به انگلیسیassumed, chance, likely, possible, presumptive, probable, prospect, tentative, touch-and-go, uncertain
احتمالاتلغتنامه دهخدااحتمالات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ احتمال .- بأقرب احتمالات ؛ به اقوی احتمال .- بغالب احتمالات ؛همانا.
احتمالاًمنقرضpossibly extinctواژههای مصوب فرهنگستانگونهای که تنها براساس شواهد تاریخی شناخته شده است، ولی به کشف دوبارة آن امید داریم
احتمالاتفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (اِ.) شاخه ای از علم ریاضی که در آن احتمال وقوع پیشامدهای تصادفی بررسی می شود.
احتمالاتلغتنامه دهخدااحتمالات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ احتمال .- بأقرب احتمالات ؛ به اقوی احتمال .- بغالب احتمالات ؛همانا.
احتمالاًمنقرضpossibly extinctواژههای مصوب فرهنگستانگونهای که تنها براساس شواهد تاریخی شناخته شده است، ولی به کشف دوبارة آن امید داریم
احتمالاتفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (اِ.) شاخه ای از علم ریاضی که در آن احتمال وقوع پیشامدهای تصادفی بررسی می شود.