احراز

'ehrāz

معنی

۱. رسیدن به چیزی؛ به‌دست آوردن.
۲. فراهم آوردن.
۳. محرز شدن.

مترادف

۱. دستیابی، کسب
۲. پناهدهی
۳. تصرف

جست‌وجوی دقیق

احراز

لغت‌نامه دهخدا

احراز. [ اِ ] (ع مص ) فراهم آوردن . جمع کردن . || در حِرز کردن . (تاج المصادر). جائی استوار کردن . || جای دادن . (منتهی الارب ). || بازداشتن . (منتهی الارب ). || احراز مکان کسی را؛ پناه دادن جای او را. || پاکدامنی . || گرفتن . (منتهی الارب ).- اِحراز

احراز

فرهنگ فارسی عمید

۱. رسیدن به چیزی؛ به‌دست آوردن.۲. فراهم آوردن.۳. محرز شدن.

احراز

لغت‌نامه دهخدا

احراز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِرز و حَرَز.

احراز

فرهنگ فارسی معین

( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - فراهم آوردن ، جمع کردن . 2 - پناه دادن ، جای دادن . 3 - به دست آوردن ، رسیدن به چیزی .

احراز

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. دستیابی، کسب ۲. پناهدهی ۳. تصرف

جست‌وجوی هم‌آوا

ترتیب نظام‌مند، ترتیب سامانمند

systematic order آرایش سامانمند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← آرایش نظام‌مند

حَمَل

Aries, Ari, Ram

واژه‌های مصوب فرهنگستان

صورت فلکی منطقه‏البروج بین دو صورت ثور و حوت که به شکل بره یا قوچ تصور می‌شود

احراش

لغت‌نامه دهخدا

احراش . [ اِ ] (ع مص ) اِحراش هناء بعیر را؛ آبله ناک گردانیدن قطران شتر را.

اعراز

لغت‌نامه دهخدا

اعراز. [ اِ ] (ع مص ) تباه گردانیدن .(منتهی الارب ). فاسد گردانیدن و تباه کردن . (ناظم الاطباء). تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). فاسد ساختن : اَعرزتنی من کذا؛ ای اعوزتنی منه . (از اقرب الموارد).

اعراش

لغت‌نامه دهخدا

اعراش . [ اِ ] (ع مص ) عریش ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برپا کردن عریش . (از اقرب الموارد). || مانع شدن گوسپند را از چریدن . (از اقرب الموارد). || بر جفته شدن انگور. (المصادر زوزنی ). وادیج بستن . (یادداشت بخط مؤلف ).

جست‌وجوی مشابه

رمزگذاری احرازاصالت‌شده

authenticated encryption, AE

واژه‌های مصوب فرهنگستان

راهکاری جدید برای تأمین هم‌زمان محرمانگی و احراز اصالت که در مقایسه با راهکار قدیم، که حاصل ترکیب مستقیم روش‌های رمزگذاری و احراز اصالت بود، سرعت و کارایی بیشتری دارد متـ . رمزگذاری اصالت‌سنجی‌شده

احراز اصالت

authentication

واژه‌های مصوب فرهنگستان

اقدامی امنیتی شامل وارسی شناسه و تعیین اعتبار مبدأ و منشأ و محتوای پیام متـ . اصالت‌سنجي

احراز هویت

دیکشنری فارسی به عربی

إثْباتُ الهوية

احراز کردن

دیکشنری فارسی به عربی

إَحراز

احراز کردن

فرهنگ سره

به دست آوردن، دارا شدن

جست‌وجوی متن

به دست آوردن

دیکشنری فارسی به عربی

إَحراز

محقق ساختن

دیکشنری فارسی به عربی

إَحراز

به کف آوردن

دیکشنری فارسی به عربی

إَحراز

حائز شدن

دیکشنری فارسی به عربی

إَحراز

اصالت‌سنجی چالش‌پاسخی

challenge-response authentication

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی قرارداد احراز اصالت که در آن، در طی فرایند پرسش‌وپاسخ، هویت یک هستار احراز می‌شود

جست‌وجوی هم‌آغاز

احراز اصالت

authentication

واژه‌های مصوب فرهنگستان

اقدامی امنیتی شامل وارسی شناسه و تعیین اعتبار مبدأ و منشأ و محتوای پیام متـ . اصالت‌سنجي

احراز اصالت صریح کلید

explicit key authentication

واژه‌های مصوب فرهنگستان

فرایندی در طرح‌های برقراری کلید که علاوه بر تضمین عدم دستیابی هستاری دیگر، به‌جز هستار مورد نظر، دستیابی طرف مقابل به کلید را نیز تأیید می‌کند متـ . اصالت‌سنجی صریح کلید

احراز اصالت ضمنی کلید

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← احراز اصالت کلید

احراز اصالت ضمنی کلید، اصالت‌سنجی ضمنی کلید

implicit key authentication

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← احراز اصالت کلید

احراز اصالت کلید

key authentication

واژه‌های مصوب فرهنگستان

فرایندی عادی در طرح‌های برقراری کلید که عدم دستیابی هر هستاری، به‌جز هستار مورد نظر یکی از طرف‌های ارتباط، به کلید را تضمین می‌کند متـ . اصالت‌سنجی کلید احراز اصالت ضمنی کلید، اصالت‌سنجی ضمنی کلید implicit key authentication

درپیوند

بیشتر بدانید

احراز

'ehrāz

معنی

مترادف

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی معین

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی هم‌آوا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

فرهنگ سره

جست‌وجوی متن

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به عربی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی هم‌آغاز

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان