پارینهفرهنگ فارسی عمید۱. پارسالی: ◻︎ گفتمت امسال شدی به ز پار / رو که همان احمد پارینهای (سنائی۲: ۴۹۴).۲. (اسم) سال گذشته؛ سال پیش.۳. کهنه؛ دیرینه؛ قدیمی.
پارینهلغتنامه دهخداپارینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به پار. پارین . پارسالین : چند خرامی ّ و تکبر کنی دولت پارینه تصور کنی . سعدی .برو زن کن ای خواجه هرنوبهارکه تقویم پارینه ناید بکار.
پارلغتنامه دهخداپار. (اِ) سال پیش . سال گذشته . عام اول . عام ماضی . (مهذب الاسماء). پارسال . سالی که بی فاصله پیش از امسال است . سنه ٔ ماضیه : بدو گفت گرسیوزای شهریارسیاوش از آن شد که دیدی تو پار. فردوسی .خدایگانا غزوی بزرگ آمد پ