اختداعلغتنامه دهخدااختداع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فریفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || فریفته شدن . (زوزنی ). فریب خوردن . || مکروه رساندن بکسی خواستن که او را خبر نشود. (منتهی الارب ).
اختضاعلغتنامه دهخدااختضاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص )فروتنی کردن . خضوع . (زوزنی ). اختشاع . || گذشتن بشتاب . || خوابانیدن فحل ناقه را.
مختدعلغتنامه دهخدامختدع . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص )فریبنده . || بدخواه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختداع شود.