اختفاءلغتنامه دهخدااختفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نهان گردیدن . پوشیده گردیدن . پنهان شدن . استتار. تواری : عبدالملک از غصه ٔ آن حیلت و محنت این علت بی سامان شد و جز گریختن و دست در دامن اختفا آویختن چاره ندانست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || اختفاء چیزی ؛ بیرون آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
اختفاءلغتنامه دهخدااختفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نهان گردیدن . پوشیده گردیدن . پنهان شدن . استتار. تواری : عبدالملک از غصه ٔ آن حیلت و محنت این علت بی سامان شد و جز گریختن و دست در دامن اختفا آویختن چاره ندانست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || اختفاء چیزی ؛ بیرون آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
اختفاضلغتنامه دهخدااختفاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرودآمدن . || اختفاض جاریه ؛ خویشتن را بریدن او. خویشتن را ختنه کردن زن . (تاج المصادر بیهقی ). ختنه کردن زن خود را.
اختفاقلغتنامه دهخدااختفاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اختفاق سراب ؛ جنبیدن گوراب و طپیدن آن . (منتهی الارب ).
اختفا 1concealmentواژههای مصوب فرهنگستانپنهان ساختن چیزی برای حفاظت در برابر عملیات دیدبانی یا مراقبت دشمن
اختفاءلغتنامه دهخدااختفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نهان گردیدن . پوشیده گردیدن . پنهان شدن . استتار. تواری : عبدالملک از غصه ٔ آن حیلت و محنت این علت بی سامان شد و جز گریختن و دست در دامن اختفا آویختن چاره ندانست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || اختفاء چیزی ؛ بیرون آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
اختفاضلغتنامه دهخدااختفاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرودآمدن . || اختفاض جاریه ؛ خویشتن را بریدن او. خویشتن را ختنه کردن زن . (تاج المصادر بیهقی ). ختنه کردن زن خود را.
اختفاقلغتنامه دهخدااختفاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اختفاق سراب ؛ جنبیدن گوراب و طپیدن آن . (منتهی الارب ).
اختفای خراشانgrazing occultationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از اختفا که در آن ستاره بر لبۀ قرص ماه مماس میشود
محل اختفافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تفا، مخفیگاه، سوراخ، کمینگاه▼، پناهگاه سوراخموش، لانه، آشیانه راه مخفی، نقب، تونل گاو صندوق، گنج، دفینه زیر بالش، خفیهگاه