ترجمه مقاله

اخطار

'extār

ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن؛ آگاه کردن؛ گوشزد کردن؛ هشدار.

۱. آگهی، اخطاریه، هشدار،
۲. ابلاغ، یادآوری

هشدار، آگاهانیدن، هشیار

اخطار

لغت‌نامه دهخدا

اخطار. [ اِ ] (ع مص ) در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را در تهلکه انداختن . || یاد دهانیدن کسی را بعد فراموشی .یاد آوردن امری کسی را بعد فراموشی . || بدل گذرانیدن چیزی . بدل بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بلند قدر و منزلت گردانیدن کسی را: اخطره اﷲ. ||

اختيار

دیکشنری عربی به فارسی

پسند , انتخاب , چيز نخبه , برگزيده , منتخب , چيدن , کندن , کلنگ زدن و(به) , باخلا ل پاک کردن , خلا ل دندان بکاربردن , نوک زدن به , برگزيدن , بازکردن(بقصد دزدي) , ناخنک زدن , عيبجويي کردن , دزديدن , کلنگ , زخمه , مضراب , خلا ل دندان () خلا ل گوش () , هرنوع الت نوک تيز , گزين , گزينش

اختیار

فرهنگ فارسی عمید

۱. (فلسفه) [مقابلِ جبر] آزادی انسان در انجام دادن کاری یا ترک آن: ◻︎ اینکه گویی این کنم یا آن کنم / این دلیل اختیار است ای صنم (مولوی: ۷۹۶)، ◻︎ غیر حق را گر نباشد اختیار / خشم چون می‌آیدت بر جرم‌دار؟ (مولوی: ۷۹۷).۲. (تصوف) ترجیح دادن ارادۀ حق بر ارادۀ خود به‌وسیلۀ سالک.۳. [قدیمی] انتخاب

ترجمه مقاله