اخفاءلغتنامه دهخدااخفاء. [ اِ ] (ع مص ) پوشیده داشتن . پنهان داشتن . نهان کردن . پوشیده کردن . نهان داشتن . پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پوشیدن . پوشانیدن . نهفتن . || آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (از اضداد است ). || نهان گردیدن .پوشیده گردیدن . || (اصطلاح تجوید) هر
اخفیلغتنامه دهخدااخفی . [ اَ فا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خفی . خفی تر. پوشیده تر. مقابل اجلی : تعریف باخفی .- امثال : اخفی مما یخفی اللیل .اخفی من الماء تَحت َالرﱡفَه .
اخفاضلغتنامه دهخدااخفاض . [ اِ ](ع مص ) زن را ختنه کردن : اخفضت الجاریة اخفاضاً؛ ختنه کرد خویشتن را آن جاریه . || رفتن نرم . (آنندراج ). || تن آسانی کردن . (آنندراج ).
اخفاءلغتنامه دهخدااخفاء. [ اِ ] (ع مص ) پوشیده داشتن . پنهان داشتن . نهان کردن . پوشیده کردن . نهان داشتن . پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پوشیدن . پوشانیدن . نهفتن . || آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (از اضداد است ). || نهان گردیدن .پوشیده گردیدن . || (اصطلاح تجوید) هر
اخفاتلغتنامه دهخدااخفات . [ اِ ] (ع مص ) اخفات ناقه ؛ بچه زادن وی بروزی که گشن یابد. || مقابل جهر. آهسته خواندن .
اخفادلغتنامه دهخدااخفاد. [ اِ ] (ع مص ) اخفاد ناقه ؛ بچه ٔناقص انداختن او. آبستنی نمودن او بی حمل خود را.
پنهانسازیفرهنگ مترادف و متضاداخفا، استتار، پنهانکاری، پوشیدن، کتمان، مخفیسازی، اختفا، نهانسازی ≠ افشا
اخفاضلغتنامه دهخدااخفاض . [ اِ ](ع مص ) زن را ختنه کردن : اخفضت الجاریة اخفاضاً؛ ختنه کرد خویشتن را آن جاریه . || رفتن نرم . (آنندراج ). || تن آسانی کردن . (آنندراج ).
اخفاءلغتنامه دهخدااخفاء. [ اِ ] (ع مص ) پوشیده داشتن . پنهان داشتن . نهان کردن . پوشیده کردن . نهان داشتن . پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پوشیدن . پوشانیدن . نهفتن . || آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (از اضداد است ). || نهان گردیدن .پوشیده گردیدن . || (اصطلاح تجوید) هر
اخفاتلغتنامه دهخدااخفات . [ اِ ] (ع مص ) اخفات ناقه ؛ بچه زادن وی بروزی که گشن یابد. || مقابل جهر. آهسته خواندن .
اخفادلغتنامه دهخدااخفاد. [ اِ ] (ع مص ) اخفاد ناقه ؛ بچه ٔناقص انداختن او. آبستنی نمودن او بی حمل خود را.