اخلاسلغتنامه دهخدااخلاس . [ اِ ] (ع مص ) اخلاس نبات ؛ بهم آمیختن تر و خشک گیاه . || بهم آمیختن موی سیاه و سپید. گمیژه شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || آمیخته شدن .
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) صدودوازدهمین سوره ٔ قرآن ، مکیّه و بقولی مدنیه و آن چهار آیت است ، پس از تبت و پیش از فَلَق . سوره ٔ قل هواللّه احد : مدیح او شعرا را چو سورةالاخلاص سرای او ادبا را چو کعبةالاسلام . فرخی .
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ ] (ع مص ) خالص کردن . ویژه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ویژه داشتن . بی آمیغ گردانیدن . || دوستی خالص داشتن . امحاض . خلوص نیت داشتن . عقیده ٔ پاک داشتن . ارادت صادق داشتن : بیعت کردم بسید خود... از روی اعتقاد و از ته دل براستی نی
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ] (اِخ ) تخلص چند تن از شعرای اخیر هندوستان است و یکی از آنان را تألیفی است به اسم پادشاه نامه بنظم فارسی و آن تاریخ شاه عالمگیر است . (قاموس الاعلام ).
کیشلغتنامه دهخداکیش . (اِ) دین و مذهب . (فرهنگ رشیدی ). به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است . (برهان ). مرادف آیین و مذهب است . (آنندراج ). ملة. (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). در اوستا، تکئشه (اعتراف ، عهد). پهلوی ، کش . ارمنی ، کش . در اوستا، تکئشه درمورد آیین اهریمنی استعمال شده
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) صدودوازدهمین سوره ٔ قرآن ، مکیّه و بقولی مدنیه و آن چهار آیت است ، پس از تبت و پیش از فَلَق . سوره ٔ قل هواللّه احد : مدیح او شعرا را چو سورةالاخلاص سرای او ادبا را چو کعبةالاسلام . فرخی .
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ ] (ع مص ) خالص کردن . ویژه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ویژه داشتن . بی آمیغ گردانیدن . || دوستی خالص داشتن . امحاض . خلوص نیت داشتن . عقیده ٔ پاک داشتن . ارادت صادق داشتن : بیعت کردم بسید خود... از روی اعتقاد و از ته دل براستی نی
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ] (اِخ ) تخلص چند تن از شعرای اخیر هندوستان است و یکی از آنان را تألیفی است به اسم پادشاه نامه بنظم فارسی و آن تاریخ شاه عالمگیر است . (قاموس الاعلام ).
اخلاصفرهنگ فارسی عمید۱. خلوص نیت؛ پاک بودن؛ بیآلایشی.۲. عبادت خداوند با خلوص نیت.۳. (تصوف) توجه کامل سالک به خداوند.۴. (اسم) صدودوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای چهار آیه؛ توحید.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] رها کردن؛ نجات دادن.
قلعه اخلاصلغتنامه دهخداقلعه اخلاص . [ ق َ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمپبو بخش داران شهرستان فریدن ، واقع در 44 هزارگزی شمال باختر داران و 9 هزارگزی باختر راه ازنا به اصفهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری ا
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) صدودوازدهمین سوره ٔ قرآن ، مکیّه و بقولی مدنیه و آن چهار آیت است ، پس از تبت و پیش از فَلَق . سوره ٔ قل هواللّه احد : مدیح او شعرا را چو سورةالاخلاص سرای او ادبا را چو کعبةالاسلام . فرخی .
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ ] (ع مص ) خالص کردن . ویژه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ویژه داشتن . بی آمیغ گردانیدن . || دوستی خالص داشتن . امحاض . خلوص نیت داشتن . عقیده ٔ پاک داشتن . ارادت صادق داشتن : بیعت کردم بسید خود... از روی اعتقاد و از ته دل براستی نی
اخلاصلغتنامه دهخدااخلاص . [ اِ] (اِخ ) تخلص چند تن از شعرای اخیر هندوستان است و یکی از آنان را تألیفی است به اسم پادشاه نامه بنظم فارسی و آن تاریخ شاه عالمگیر است . (قاموس الاعلام ).