اخیهلغتنامه دهخدااخیه . [ اَ ی َ ] (ع اِ) آخیه . میخ آخور. آری . طنابی یا تیری که از دو سوی بر جائی استوار کنند و رسن ستور بر آن بندند. ج ، اواخی . (مهذب الاسماء). || ج ِ اَخی (اصطلاح فتوت ).
اخیهفرهنگ فارسی عمیدریسمان یا قلابهایی که در طویله در کنار آخور نصب میکنند و چهارپایان را به آنها میبندند؛ میخ طویله.
اخیهفرهنگ فارسی معین(اَ یَّ) [ ع . ] (اِ.) آخیه ، میخ آخور، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند. ج . اواخی یا اخایا.
آخچهلغتنامه دهخداآخچه . [ چ َ ] (اِخ ) شهری بیازده فرسنگی بلخ از سوی مغرب با حصاری محکم دارای هفت هزار سکنه .
آخیهلغتنامه دهخداآخیه . [ خی ی َ ] (ع اِ) میخ آخُر. جای اسب بستن . ادرون . آنچه ستور را بدان بندند. آخُر اسب . (نطنزی ). میخ و گوشه ٔ دوال که اسب را در آخر بر وی بندند. (صراح اللغة). رسنی یا دوالی که هر دو طرف آن در دیوار یادر زمین نیک فروبرده باشند و میان هر دو حلقه مانندی بیرون باشد که چارپ
اخچهلغتنامه دهخدااخچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) آقچه . اَقْچه . ریزه ٔ زر. || روپیه و آقچه بقاف نیز گویند. (غیاث اللغات ). || مهر زر و نقره . مهر درم از زر و نقره . سرسکه . میخ درم . مهریست سیمین . (مؤید الفضلاء). || سکه ٔ زر. زر رائج .
اخیةلغتنامه دهخدااخیة. [ اَ خی ی َ ] (ع اِ) آخیه . میخ آخور. آری ّ. طنابی یا تیری که از دو سوی بر جائی استوار کنند و رسن ستور بر آن بندند. چوبی کج یا رسنی یا دوالی باشد که هر دو طرف آن در دیوار یا در کوه یا در زمین نیک فروبرده شود و میان هر دو حلقه مانندی بیرون باشد و چهارپایه را بدان بندند.
آریلغتنامه دهخداآری . [ ری ی ] (ع اِ) آخیه . اَخیه . میخ آخور. (مهذب الاسماء). ستوربند. ج ، اواری ّ.
تأخیهلغتنامه دهخداتأخیه . [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) ستور را اخیه ساختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اخیه ساختن برای چهارپایان . (منتهی الارب ): اخیت الدابة تأخیةً؛ اخیه ساختم برای آن ستور. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
فراخیهلغتنامه دهخدافراخیه . [ ف َ ی َ ] (اِخ ) نام دهی که متعلق به قوم فراخیه بوده است . (از حدود العالم ).