ادناسلغتنامه دهخداادناس . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَنس ، بمعنی آلوده به ریم و مرد آلوده آبرو و زشت خو. || ج ِ دَنس ، بمعنی ریمناکی و چرک . (غیاث ).
آدنیسفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از تیرۀ آلاله، با برگهای بریده و گلهای زرد و سرخ که در کشتزارهای گندم میروید.
آدنیسفرهنگ فارسی معین(دُ نِ) [ لا. ] (اِ.) 1 - گیاهی از تیرة آلاله ها. برگ هایش بریده و کمی از آلاله پهن تر، دارای گل های زرد و قرمز و در مزارع گندم پراکنده است . 2 - از رب النوع های فنقی که به صورت جوانی بسیار زیبا تصویر شده است ، او را گرازی وحشی به سختی زخمی می کند. آفرودیت (الهة عشق ) او را به صورت لالة نعمانی درآور
دنسفرهنگ فارسی معین(دَ نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چرکین ، پلید، ریمناک . 2 - زشت خوی ، بد خلق ؛ ج . ادناس .
دنسلغتنامه دهخدادنس . [ دَ ن ِ ] (ع ص )آلوده به ریم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شوخگن . (نصاب الصبیان ). چرک آلوده که به هندی میلا گویند (غیاث ). ناپاک . چرکین . (یادداشت مؤلف ). مرد آلوده ابرو و زشت خو. ج ، ادناس ، مدانیس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زشت خوی . بدخلق
شوائبلغتنامه دهخداشوائب . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شائبة. (منتهی الارب ). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. (غیاث اللغات ). اقذار. ادناس : شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 213). ما نیز در اقسام اسقام و نو
طهورلغتنامه دهخداطهور. [ طَ ] (ع مص ) طهارت کردن . (منتهی الارب ). پاک کردن . پاکیزه ساختن . || (اِ) آب دستی آنچه بدان طهارت کنند. (منتهی الارب ). || (ص ) پاک کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب پاک کننده . (مهذب الاسماء) : و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛ و از آسمان
مجردلغتنامه دهخدامجرد. [ م ُ ج َ ر رَ ] (ع ص ) برهنه . عریان . (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- فلان حسن المجرد؛ فلان در برهنگی خوش و آکنده گوشت است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || برکشیده (تیغ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سیف مجرد؛ شمشیر کشیده . (ناظم الاطباء) (از من