ادیبانهفرهنگ فارسی معین(اَ نِ) [ ع - فا. ] 1 - (ق .) مانند ادیبان . 2 - (ص .) ادبی ، مربوط به ادبیات .
بی ادبانهدیکشنری فارسی به انگلیسیcheap, boorishly, caddishly, coarsely, discourteous, discourteously, disrespectful, graceless, impertinent, impolite, indecorous, naughtily, rough, rude, rudely, unceremonious, uncivilly
زبانشناسانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ت] زبانشناسانه، ادیبانه [صفات زبان:] زنده، کهن (کهنه)، مرده
گریملغتنامه دهخداگریم . [ گ ِ ] (اِخ ) فریدریش ملشیور بارن فُن . عالم ادبیات و ناقد آلمانی متولد در راتیسبون دوست مادام دپینه . مکاتبات ادیبانه ای که از او باقیمانده بسیار سودمند است (1723 - 1807م .).