ارتباطلغتنامه دهخداارتباط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رَبط. بستن . بربستن . ببستن : و در قصبه ٔ جشم او را ارتباط کردند و مدتی اورا و لشکر او را مواجب و اخراجات و علوفات مهیا داشتند و با وی اتصال مصاهرت ساختند. (از تاریخ بیهق ). بستگی . (غیاث ). بستن چیزی را با چیزی دیگر <span cl
ارتباطدیکشنری عربی به فارسیوابستگي , تعلق , ضميمه , دنبال , ضبط , حکم , دلبستگي , نامزدي , اشتغال , مشغوليت
ارتباطفرهنگ فارسی عمید۱. رابطه داشتن؛ رفتوآمد داشتن.۲. تماس برقرار کردن با کسی از طریق وسیلهای مخصوص.۳. پیوستگی؛ بستگی؛ پیوند.
ارتباطcommunicationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی برای انتقال مفاهیم در یک رابطة دوطرفه که در آن دو طرف نه تنها تبادل اطلاعات و اخبار و اندیشه و احساسات میکنند، بلکه به ادراک و زبان مشترک میرسند
خط ارتباطلغتنامه دهخداخط ارتباط. [ خ َطْ طِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مسیری که واسطه ٔ ارتباط یک واحد است در لشکرکشی با سایر قسمتها بخصوص مرکز فرماندهی . (یادداشت بخط مؤلف ).
ارتباط انحصاریexclusive datingواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن دوطرف توافق میکنند که روابط عاشقانۀ آنها منحصراً با یکدیگر باشد
ارتباط بینافرهنگیintercultural communicationواژههای مصوب فرهنگستانارتباط و تعامل میان فرهنگها و افرادی با پیشینههای اجتماعی و زبانشناختی و فرهنگی متفاوت
ارتباط تامtotal communication, TC 1واژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از همۀ اشکال ارتباطی، مانند گفتار و ارتباط دستی و گفتارخوانی و شنوایی، برای برقراری ارتباط درکی و بیانی متـ . ارتباط کلی
ارتباطاتفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ ارتباط . 1 - اطلاعات و پیام های مبادله شده . 2 - مجموعة عمل ها و وسیله هایی که ارتباط را برقرار می کنند. 3 - طریقه یا نظام برقراری ارتباط .
ارتباطیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به ارتباط ، آن چه که بستگی به ارتباط داشته باشد. 2 - ویژگی آن چه که با آن ارتباط برقرار می شود.
اِتّصالٌ مُواجهي (مباشرٌ)دیکشنری عربی به فارسیارتباط مستقيم , ارتباط بي واسطه , ارتباط رودررو , رابطه مستقيم (چهره به چهره)
ارتباطات اَبریcloud communicationsواژههای مصوب فرهنگستانعرضۀ ارتباطات صوتی و یکپارچۀ مصرفی که در اَبر گنجانده شدهاند
ارتباطات تنگذرhuman body communicationواژههای مصوب فرهنگستانارتباطاتی که در آن بدن انسان نقش مسیر ارتباطی برای ارسال داده را ایفا میکند اختـ . اَرتگ HBC
ارتباطات دادهایdata communicationsواژههای مصوب فرهنگستانارسال و دریافت دادهها در درون شبکۀ دادهورزی که غالباً شامل عملیاتی چون رمزبندی و رمزگشایی و اعتبارسنجی است
ارتباطات دستگاهبهدستگاهmachine-to-machine communications, M2M communicationsواژههای مصوب فرهنگستانارتباطات میان رایانهها و پردازندهها و حسگرهای هوشمند و افزارهها، همراه با دخالت محدود انسان یا بدون دخالت او
خط ارتباطلغتنامه دهخداخط ارتباط. [ خ َطْ طِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مسیری که واسطه ٔ ارتباط یک واحد است در لشکرکشی با سایر قسمتها بخصوص مرکز فرماندهی . (یادداشت بخط مؤلف ).
خدمات هدایت ارتباطcommunication forwarding, CFواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که به کاربر امکان میدهد، براساس شرایط تعیینشده توسط مخاطب تماس، محتوای ارتباط (incoming communication) را بهطور خودکار به شمارۀ دیگری هدایت کند