ارتزاقلغتنامه دهخداارتزاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) روزی ستدن . (تاج المصادر بیهقی ). روزی بستدَن . (زوزنی ). روزی ستاندن . روزی یافتن . (منتهی الارب ). روزی جستن و در مثنوی ظاهراً بمعنی متعدّی آمده است : زانکه میکائیل از کیل اشتقاق دارد و کیّال شد در ارتزاق . <p
ارتزاقفرهنگ فارسی معین( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزی گرفتن ، روزی یافتن . 2 - (مص م .) روزی دادن .
ارتجکلغتنامه دهخداارتجک . [ اِ ت َ ج َ / ج ِ ] (اِ) برق . (برهان ) (غیاث اللغات ) (شعوری ) (رشیدی ) : شه نشسته به پشت پیل چو ابرانگژ زر چو ارتجک در دست . فریدالدین احول .رجوع به ابرنجک شود.
ارتجکفرهنگ فارسی عمیدبرق آسمانی؛ رعدوبرق: ◻︎ شه نشسته به پشت فیل چو ابر / انکره زر چو ارتجک در دست (فریدالدین احول: مجمعالفرس: ارتجک).