ارتضاعلغتنامه دهخداارتضاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شیر خوردن . (مؤید الفضلاء). || شیر مکیدن . رِضاع . (زوزنی ). شیر خود را خود مکیدن . (منتهی الارب ). شیر خود خوردن . (تاج المصادر بیهقی ): ارتضعت العنز؛ اذا شربت لبن نفسها.
ارتداعلغتنامه دهخداارتداع . [ اِ ت ِ ](ع مص ) آلوده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آلوده شدن بچیزی . (منتهی الارب ). || وازده شدن از کاری . (زوزنی ). از کاری بازایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . || برگردیدن . (منتهی الارب ). || بازداشته شدن (از کاری ). || اثر گرفتن از رنگ و بوی
ارتداءلغتنامه دهخداارتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چادر بر خویشتن افکندن . ردا برافکندن . (زوزنی ). ردا برافکندن خویشتن را. (تاج المصادر بیهقی ). رداء بر دوش افکندن . چادر برافکندن زن . || حمیل انداختن . (منتهی الارب ).
ارتضاعلی خانلغتنامه دهخداارتضاعلی خان . [ اِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) محمد ارتضاعلی خان (بهادر) صفوی المدراسی . متوفی بسال 1270هَ. ق . او راست : 1 - الرسالة المسماة بالتصریح المحشی فی فن ّالمنطق ، که با حواشی مولوی غلام رسول در هامش آن بسال
مرتضعلغتنامه دهخدامرتضع. [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) رضیع. شیرخواره . (یادداشت مرحوم دهخدا). نعت فاعلی است از ارتضاع به معنی رضاع و رضاعه . رجوع به ارتضاع شود. || میشی که شیر خود را مکد. (آنندراج ) (ازمتن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به ارتضاع شود.
التبانلغتنامه دهخداالتبان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شیر خود را خود مکیدن . (منتهی الارب ). ارتضاع . (اقرب الموارد).
علی عبشمیلغتنامه دهخداعلی عبشمی . [ ع َ ی ِ ع َ ش َ ] (اِخ ) ابن ابی عاص بن ربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن امیه ٔ قرشی عبشمی . وی فرزند زینب علیهاالسلام و سبط پیغمبر (ص ) بود و در بنی غاضرة ارتضاع کرد. گویند که پیغمبر (ص ) در روز فتح وی را بر اشتر خویش سوار کرده بود. ابن مندة گوید که او در جوانی در
رضاعلغتنامه دهخدارضاع . [ رِ ] (ع مص ) مراضعة. (یادداشت مؤلف ). مصدر به معنی مراضعه است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بچه را به دایه دادن . (از ناظم الاطباء). شیر دادن زن باردار کودک را. شیر دادن کودک خود با کودک دیگر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مراضعة شود. || (اصطل
ارتضاعلی خانلغتنامه دهخداارتضاعلی خان . [ اِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) محمد ارتضاعلی خان (بهادر) صفوی المدراسی . متوفی بسال 1270هَ. ق . او راست : 1 - الرسالة المسماة بالتصریح المحشی فی فن ّالمنطق ، که با حواشی مولوی غلام رسول در هامش آن بسال