ارتیابلغتنامه دهخداارتیاب . [ اِ] (ع مص ) شک کردن . (منتهی الارب ). بشک شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). در شک افتادن . (غیاث اللغات ). بشک افتادن . گمان داشتن . (زمخشری ). شک . شبهه . ریب . ریبة. || تهمت کردن کسی را. (منتهی الارب ). || طریقه ٔ ارتیاب . رجوع به ارتیابیه شود.
ارتیابفرهنگ فارسی معین( اِ ) [ ع . ] 1 - 1 - (مص م .) کسی را متهم ساختن . 2 - (مص ل .) دچار شک و تردید گردیدن ، گمان داشتن .
گهرتابلغتنامه دهخداگهرتاب . [ گ ُ هََ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرتاب : تا سپهر از ستارگان بر سرشب گهرتاب معجر اندازد. خاقانی .رجوع به گوهرتاب شود.
ارتابلغتنامه دهخداارتاب . [ ] (اِخ ) شهریست [ ازروس ] که چون غریب اندر وی شود بکشند و از وی تیغ وشمشیر خیزد سخت باقیمت که اوی را دوتاه توان کردن وچون دست بازداری بجای خود بازآید. (حدود العالم ).
ارتابلغتنامه دهخداارتاب . [ اِ ] (ع مص ) سؤال کردن بعد بی نیازی . || ریخته و سوده شدن . (منتهی الارب ).
ارتیابیهلغتنامه دهخداارتیابیه . [ اِ بی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) (طریقه ٔ...) شکاکین . مرتابین . مریبین . اصحاب المانعة. مقابل قشریین و ظاهریان از نظر عرفا و متصوفه . || عقیده ای که بخصوص در امور متعلقه ٔ بماوراءالطبیعه از هر گونه قضاوت مثبت و منفی خودداری کن
تردیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس ۲. دودل بودن، مردد بودن
ارتیابیهلغتنامه دهخداارتیابیه . [ اِ بی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) (طریقه ٔ...) شکاکین . مرتابین . مریبین . اصحاب المانعة. مقابل قشریین و ظاهریان از نظر عرفا و متصوفه . || عقیده ای که بخصوص در امور متعلقه ٔ بماوراءالطبیعه از هر گونه قضاوت مثبت و منفی خودداری کن