ارجاعلغتنامه دهخداارجاع . [ اِ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ): ارجعه اﷲ. || چیزی را بسوی چیزی متوجه گردانیدن . (غیاث اللغات ). || رجوع کردن امری . احاله . || نفع بخشیدن . (منتهی الارب ): ارجع اﷲ بیعته ؛ نفع بخشد خدای عقد بیع او را. || خریده را بازگردانیدن . (منتهی
ارجاعدیکشنری عربی به فارسیبالا جستن , پس جستن , پريدن , گزاف گويي کردن , مورد توپ وتشرقرار دادن , بيرون انداختن , پرش , جست , گزاف گويي
ارجاعفرهنگ فارسی عمید۱. سپردن کاری به کسی یا جایی.۲. هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر.
ارجاعreference 1واژههای مصوب فرهنگستانرابطۀ دلالت که میان واحدهای دستوری وجود دارد، مانند ضمیر، که بر اسم یا گروه اسمی دلالت میکند
حرزگاهلغتنامه دهخداحرزگاه .[ ح ِ ] (اِ مرکب ) پناهگاه . پناه . حِرز : جای در حرزگاه جان داردبر زمین حکم آسمان دارد.نظامی .
ارجاحلغتنامه دهخداارجاح . [ اِ ] (ع مص ) دادن راجح و مائل کسی را. (منتهی الارب ). چرب سُختن . (زوزنی )، یعنی سنگین تر کشیدن در وزن . چرب دادن . (تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن . چربانیدن .
ارجاهلغتنامه دهخداارجاه . [ اِ ](ع مص ) سپس گذاشتن کار را از وقت آن . (منتهی الارب ).واپس بردن . (زوزنی ). پس انداختن کاری از وقت خود.
سامانۀ ارجاعreferral systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که ازطریق آن یک مهمانخانه یا یک غذاخوری به معرفی یا ذخیرۀ جا در مهمانخانه یا غذاخوری دیگری میپردازد و کارمزد آن را نیز دریافت میکند
سامانۀ ارجاعreferral systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که ازطریق آن یک مهمانخانه یا یک غذاخوری به معرفی یا ذخیرۀ جا در مهمانخانه یا غذاخوری دیگری میپردازد و کارمزد آن را نیز دریافت میکند
إحالة إلي جهة الإختصاصِدیکشنری عربی به فارسیارجاع به مقام … , ارجاع به مسئول ذيربط , ارجاع به مرجع (مقام) ذي صلاح
سامانۀ ارجاعreferral systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که ازطریق آن یک مهمانخانه یا یک غذاخوری به معرفی یا ذخیرۀ جا در مهمانخانه یا غذاخوری دیگری میپردازد و کارمزد آن را نیز دریافت میکند