لغتنامه دهخدا
ارزیز.[ اِ ] (ع اِ) لرز. لرزه . (منتهی الأرب ). رِعدَه . (اقرب الموارد). || خستگی نیزه . (منتهی الأرب ). || طعن الثابت . (اقرب الموارد). || یخ ریزه . (منتهی الأرب ). بَرد صغار شبیه بالثلج . (اقرب الموارد). تگرگ خرد چون برف . || در تداول عامه ، دان ِ مرغ . || (ص ) مرد درازآ