ارغهلغتنامه دهخداارغه . [ اَ غ َ / غ ِ ] (ص ) اَرقه .عَرْقه . در تداول عامه ، سخت زیرک . سخت گربز و بد.
پاچراغیلغتنامه دهخداپاچراغی . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب )پولی که دکانداران در اوّل شب آنگاه که چراغ روشن می کردند بپای چراغ می نهادند و سپس به فقیر میدادند.
متظاهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی هوچی، آکتور، بدذات، خبیث، حقهباز، ناتو، ارغه (ارقه)، مزنگبیا، اطواری، شارلاتان، عشوهگر، فریبکار، آدم لافزن، بازیگر، آدم لافزن، پرمدعا، شخص متکبر، آدم شیکپوش، شخص مقدسمآب، شرور، شیاد، لافزن -مآب
دارغهلغتنامه دهخدادارغه . [ رُ غ َ / غ ِ ] (ترکی - مغولی ، اِ) مخفف داروغه ، رئیس شب گردان . رجوع به داروغه شود.