لغتنامه دهخدا
ارم . [ اَ ] (ع مص )خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خوردن تمام آنچه بر خوان باشد. خوردن همه ٔ آنچه هست بر خوان و جز آن : ارم ما علی المائدة؛ خورد آن چه در خوان بود و نگذاشت از آن چیزی را. (منتهی الأرب ). || دندان بر چیزها نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). گزیدن بدندان : ا