ارهابلغتنامه دهخداارهاب . [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ): ارهبه . || بر شتر نشستن . || بازداشتن شتر را ازحوض . || دراز شدن آستین . (منتهی الارب ).
ارهابدیکشنری عربی به فارسیدهشت , ترس زياد , وحشت , بلا , بچه شيطان , ارعابگري , ايجاد ترس و وحشت در مردم
ارعابلغتنامه دهخداارعاب . [ اِ ] (ع مص ) ترساندن . ترسانیدن . اِرهاب . اِفزاع . تخویف :اَرْعَبَه ُ؛ خَوَّفَه و اَفْزَعَه . (معجم الوسیط).
ارحابلغتنامه دهخداارحاب . [ اِ ] (ع مص ) فراخ گردیدن . (منتهی الارب ). فراخ شدن سرای .(تاج المصادر بیهقی ). || فراخ گردانیدن . (منتهی الارب ). فراخ کردن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ).