استامپلغتنامه دهخدااستامپ . [ اِ ] (اِخ ) (کابینه ٔ...) مجموعه ٔ گراورها و ترسیم ها که بتوسط سلاطین فرانسه گردآوری شده و اکنون در کتابخانه ٔ ملی پاریس مضبوط است .
استامپلغتنامه دهخدااستامپ . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) مُهر. || آلتی حاوی رنگ یا سیاهی که برای رنگ دادن به مُهر بکار برند : بر روی میز دفترکی خطکشیده بودچون لاشه ٔ برآمده ستخوانش از جسدپهلوی آن دواتی و در جنب آن دوات پاکت سه چار دانه و استامپ یک عدد.<p cla
استامپفرهنگ فارسی عمید۱. قوطی کوچک پَهن برای نگهداری پارچۀ آغشته به جوهر مُهر یا انگشتنگاری؛ جوهرگین.۲. مُهر.
هشتمیلغتنامه دهخداهشتمی .[ هََ ت ُ ] (ص نسبی ، اِ) (از: هشتم ، عدد ترتیبی + -ی ، پسوند نسبت ) هشتم . آنکه پس از هفتمی قرار دارد.
اشتاملغتنامه دهخدااشتام . [ اُ ] (اِخ ) اشتام بن درون نام بنیان گذارشهر پانچال هند بوده است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 64 س 12 و ص 197 س 12 و ص <span class="hl
اشتیاملغتنامه دهخدااشتیام . [ اِ ] (ع مص ) در چیزی درآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مورد نظر واقع شدن کسی . (از اقرب الموارد).
جوهرگینstamp pad, ink-pad, estampe (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانجعبهای کوچک حاوی بالشتک آغشته به جوهر * این معادل در برابر "استامپ" که در فارسی رواج یافته، ساخته شده است.
punchesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشت زدن، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، خپله، ضرب، سوراخ کردن، منگنه کردن، مشت زدن بر
لکمةدیکشنری عربی به فارسیمشروب مرکب از شراب ومشروبات ديگر , کوتاه , قطور , مشت , ضربت مشت , قوت , استامپ , مهر , مشت زدن بر , منگنه کردن , سوراخ کردن , پهلوان کچل