مستحاللغتنامه دهخدامستحال . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استحالة. رجوع به استحالة و مستحالة شود.
پیشداروprodrugواژههای مصوب فرهنگستانهر ترکیبی که اثر داروشناختی خود را پس از استحالۀ زیستشیمیایی نشان دهد