استحصالفرهنگ فارسی عمید۱. بهرهبرداری از محصولی که دارای قابلیت تجاری و اقتصادی است.۲. [قدیمی] حاصل کردن؛ بهدست آوردن.
استعساللغتنامه دهخدااستعسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انگبین خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). انگبین جستن . || شهد بخشیدن خواستن . (منتهی الارب ).
درجۀ استحصال آردflour extraction rateواژههای مصوب فرهنگستاننسبت وزن آرد بهدستآمده نسبت به وزن کل گندم به درصد
استحصل (علي)دیکشنری عربی به فارسیدست يافت به , را به دست آورد , را كسب كرد , را گرفت , را تحصيل كرد , را به چنگ آورد
استسعاللغتنامه دهخدااستسعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استسعال مراءة؛ مانند غول شدن زن ، یعنی بسیاربانگ و پلیدزبان گردیدن او. (از منتهی الارب ).
درجۀ استحصال آردflour extraction rateواژههای مصوب فرهنگستاننسبت وزن آرد بهدستآمده نسبت به وزن کل گندم به درصد