استدنلغتنامه دهخدااستدن . [ اِ ت َ دَ ] (مص ) سِتَدن . گرفتن : نانی که وی و کسان وی خورده بودند در مدت صاحبدیوانی و مشاهره که استده اند آنرا جمع کرده اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307). || تسخیر کردن . تصرف کردن : ه
هستیدنلغتنامه دهخداهستیدن . [ هََ دَ ] (مص ) بودن وشدن . || راضی شدن و قبول کردن . || شایستن و ارزیدن و ارزش داشتن . (ناظم الاطباء).
ایستیدنلغتنامه دهخداایستیدن . [ دَ ] (مص ) ایستادن و آغاز نمودن . (آنندراج ). ایستادن و آغاز کردن . (ناظم الاطباء). ایستادن . (فرهنگ فارسی معین ): المواکبه ؛ برکاری ایستیدن . (تاج المصادر بیهقی ). المواقفه ؛ با کسی در جنگ بایستیدن و با کسی در چیزی فروایستیدن در معاملتی . (تاج المصادر بیهقی ).<br
استدناءلغتنامه دهخدااستدناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ادناء. (منتهی الارب ). || نزدیک شدن خواستن از کسی . نزدیکی خواستن .
نااستدنیلغتنامه دهخدانااستدنی . [ اِ ت َ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل استدن . نگرفتنی . رجوع به استدن شود.
جوسبونتنلغتنامه دهخداجوسبونتن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند بمعنی استدن و گرفتن باشد. (برهان ) (آنندراج ).
آسواژهنامه آزادحس،درکش، کوتاه شده ی آستدن، واگرفتن، از سوی روبرو دریافتن و درگرفتن، آگهش، دریافت، احساس، درکشیدن یا به خود درکشیدن، دریافت کردن، برکشیدن و آگاهی از بیرون و پیرامون.
استدناءلغتنامه دهخدااستدناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ادناء. (منتهی الارب ). || نزدیک شدن خواستن از کسی . نزدیکی خواستن .
فاستدنلغتنامه دهخدافاستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) بازستدن . بازگرفتن . رجوع به بازستدن و بازگرفتن شود.
واستدنلغتنامه دهخداواستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) پس گرفتن . بازپس گرفتن . واستاندن : صوفیان واستدند ازگرو می همه رخت دلق ما بود که در خانه ٔ خمار بماند.حافظ.
نااستدنلغتنامه دهخدانااستدن . [ اِ ت َ دَ ] (مص منفی ) مقابل استاندن . نگرفتن . || ناایستاندن . || ناایستادن . نااستادن . توقف نکردن . برپانماندن . رجوع به ایستادن و استادن و استاندن شود.
ناستدنلغتنامه دهخداناستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص منفی ) نستدن . نستاندن . نگرفتن . نپذیرفتن . مقابل ستدن : چندانکه مروتست در دادن در ناستدن هزار چندانست . انوری .قدرت بخشش اگر نیست مرا باکی نیست قدرت ناستدن هست و ﷲ الحمد.<p cla
