استراحتفرهنگ فارسی عمیدبازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو، یا سلامتی.
استراحتفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . استراحة ] 1 - (مص ل .) آرامیدن ، آسایش خواستن . 2 - (اِمص .) آسایش ، آسودگی .
انرژی استراحتresting energyواژههای مصوب فرهنگستانانرژیای که فرد در حالت استراحت جسمی و ذهنی و در شرایط دمایی مناسب مصرف میکند
پتانسیل استراحتresting potentialواژههای مصوب فرهنگستانپتانسیل الکتریکی در دو سوی غشاهای عصبی و ماهیچهای در حالت استراحت
انرژی استراحتresting energyواژههای مصوب فرهنگستانانرژیای که فرد در حالت استراحت جسمی و ذهنی و در شرایط دمایی مناسب مصرف میکند
پتانسیل استراحتresting potentialواژههای مصوب فرهنگستانپتانسیل الکتریکی در دو سوی غشاهای عصبی و ماهیچهای در حالت استراحت
انرژی استراحتresting energyواژههای مصوب فرهنگستانانرژیای که فرد در حالت استراحت جسمی و ذهنی و در شرایط دمایی مناسب مصرف میکند
پتانسیل استراحتresting potentialواژههای مصوب فرهنگستانپتانسیل الکتریکی در دو سوی غشاهای عصبی و ماهیچهای در حالت استراحت