استرساللغتنامه دهخدااسترسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص )استرسال شَعر؛ فروهشته شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). فروهشتگی موی . فرخالی . || استرسال با کسی ؛ گستاخی کردن و مؤانست جستن بوی . (منتهی الارب ). گستاخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || فرستادن خواستن شتران را قطیعقطی
استرسالفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به نرمی سخن گفتن . 2 - موی سر را به طرف پایین انداختن .
مسترسللغتنامه دهخدامسترسل . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرسال . ملایم و متواضع و خوش خوی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || شعر مسترسل ؛ موی فروهشته . (دهار) (منتهی الارب ). موی فروهشته و راست افتاده و آویخته . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استرسال شود.
جعادتلغتنامه دهخداجعادت . [ ج َ دَ ] (ع مص ) پیچان گردیدن مو. مجعد گردیدن مو. مرغول گردیدن مو. (منتهی الارب ) (المنجد). ضد سبط و سبوط و استرسال . رجوع به جعودت وجعد شود.
سبطلغتنامه دهخداسبط. [ س َ ] (ع مص ) فروهشته گردیدن موی . (منتهی الارب ). استرسال موی و آن ضد جعد است . (از اقرب الموارد). فرخال شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || گرفتار تب گردیدن (مجهولاً). (منتهی الارب ). مبتلا شدن کس به سَباط یعنی تب . (از اقرب الموارد).
انسدارلغتنامه دهخداانسدار. [ اِ س ِ ] (ع مص ) فروهشته شدن موی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروهشته داشتن موی . (آنندراج ). فرخالی موی . استرسال . (یادداشت مؤلف ). || شتافتن و نرم دویدن و فرودآمدن و پیوسته رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شت
تقطیرلغتنامه دهخداتقطیر. [ ت َ ] (ع مص ) چکانیدن . (زوزنی ) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع وانبیق . (از اقرب الموارد). قطره قطره چکیدن آب و جز آن و به اصطلاح کیمیا جدا کردن به اعانت حرارت مواد فرار جسمی را از مواد ثابت و غی