استریلفرهنگ فارسی عمیدویژگی چیزی که با وسایل مخصوص میکروبهایش را کشته باشند؛ عاری از میکروب؛ ضدعفونی.
استریلفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ فر. ] (ص .) بی ثمر، بی بار، عقیم ، نازا، سترون (فره )، عاری از میکروب .
استرللغتنامه دهخدااسترل . [ اِ ت ِ رِ ] (اِخ ) سلسله ٔ جبال کوههای آلپ پرُوانس (وار و آلپ ماریتیم ). قله ٔ مرتفع آن وینِگر 616 گز ارتفاع دارد.
استرول گیاهیphytosterolواژههای مصوب فرهنگستاناستروییدهای الکلی موجود در گیاهان، بهویژه در روغنها و مومها
استرآللغتنامه دهخدااسترآل . [ اِ ت ِرْ ](ع مص ) استرآل نبات ؛ گوالیدن و دراز شدن آن . شبّه بعنق الرأل . (منتهی الارب ). || استرآل رئلان ؛بزرگ و کلان شدن جوجه های شترمرغ . (از منتهی الارب ).
استرحاللغتنامه دهخدااسترحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کوچ خواستن از کسی . (منتهی الارب ). || پالان برکردن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ).
استرعاللغتنامه دهخدااسترعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پی یکدیگر رفتن گوسپند. (منتهی الارب ).پی درپی رفتن گوسفند. || پیشرو گله شدن . (منتهی الارب ). با اول رمه بیرون رفتن گوسپند و اسب .