لغتنامه دهخدا
استدامه . [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) همیشه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). پیوستگی . || درنگ کردن در. (از منتهی الارب ). || دوام خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). دوام خواستن از چیزی . (منتهی الارب ). همیشگی خواستن . (غیاث ). || استدامه ٔ طائر؛ نیک برآمدن مرغ در هوا. (منتهی