استعجاللغتنامه دهخدااستعجال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتافتن خواستن . بشتافتن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شتابانیدن . شتاب خواستن . استیجاء. شتابی خواستن . (غیاث ). بر شتابی انگیختن کسی را. شتاب کردن فرمودن . (منتهی الارب ). عجله خواستن . || در پیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). درگذشتن و پی
استعجالفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کاری را به شتاب خواستن ، به شتاب واداشتن . 2 - (مص ل .) شتافتن ، شتاب کردن . 3 - (اِمص .) شتابزدگی .
استجعاللغتنامه دهخدااستجعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن نر ماده را. (تاج المصادر بیهقی ): استجعال کلبه ؛ گشن خواه شدن ماده سگ . (از منتهی الارب ). به ایغُر جستن درآمدن سباع ماده .
استجهاللغتنامه دهخدااستجهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نادان شمردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || سبک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). استخفاف کردن . (منتهی الارب ). || جنبانیدن باد شاخ را: استجهلت الریح الغصن . (منتهی الارب ).
استیجاللغتنامه دهخدااستیجال . [ اِ ] (ع مص ) مهلت خواستن . (منتهی الارب ). وقفه خواستن . زمان خواستن . (تاج المصادر بیهقی ).
إِبْکَارِفرهنگ واژگان قرآنبامداد - صبحگاه -طرف ابتداي روز ( معناي اصلي و لغوي اين کلمه استعجال و شتابزدگي بوده است )