استفاضهفرهنگ فارسی معین(اِ تِ ض ِ) [ ع . استفاضة ] (مص م .) 1 - طلب فیض کردن . 2 - عطا خواستن . 3 - فاش و م نتشر شدن خبر.
استفادةلغتنامه دهخدااستفادة. [ اِ ت ِ دَ ] (ع مص ) استفادت . فایده گرفتن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). فائده بردن : تا حکماء آنرا برای استفادت مطالعه کنند. (کلیله و دمنه ). تا بر خوانندگان استفادت و اقتباس آسانتر باشد. (کلیله و دمنه ).- <span class="h
استفاضةلغتنامه دهخدااستفاضة. [ اِ ت ِ ض َ ] (ع مص ) استفاضت . آب روان کردن خواستن . (منتهی الارب ). || عطا خواستن . (وطواط). فیض گرفتن . (غیاث ). طلب فیض کردن . || استفاده : هر آنچ بطریق استماع به استفاضت از حکماء دولت ... (رشیدی ). || فراخ و بسیاردرخت شدن وادی . || انتشا
مستفاضلغتنامه دهخدامستفاض . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استفاضة. پراکنده و منتشر و آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء). پخش شده . چون حدیث و گفتارپخش شده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفاضة شود.- حدیث مستفاض ، یا حدیث مستفاض فیه ؛ سخن فاش و پراکنده . (از اقرب الموار
خیرخواستنلغتنامه دهخداخیرخواستن . [ خ َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) نیک خواستن . طلب خیر برای کسی کردن . (یادداشت مؤلف ). || استفاضة. (یادداشت مؤلف ).
شیوعلغتنامه دهخداشیوع . [ ش ُ ] (ع اِمص ، اِ) اشتهار و شهرت و پراش . || هر چیز که همه کس آنرا بدانند و در همه جا فاش باشد. (ناظم الاطباء).- شیوع به هم رسانیدن ؛ فاش شدن و آشکارا گشتن و پراش شدن . (ناظم الاطباء).- شیوع خبری ؛ استفاضه ٔ آن . پراکنده وفاش شدن آن . انتشار آن . (یادداشت مو