استمطارلغتنامه دهخدااستمطار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باران خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). طلب باران کردن . باران جستن .- استمطار کردن ؛ باران خواستن .
مستمطرلغتنامه دهخدامستمطر. [ م ُ ت َ طَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی و اسم زمان و مکان از استمطار. رجوع به استمطار شود. || جای پیدا و نمایان . (منتهی الارب ).موضع ظاهر و بارز و منکشف . || مطمع و مورد انتظار: اًنک للخیر مستمطر. (از اقرب الموارد).
باران خواستنلغتنامه دهخداباران خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب )طلب باران کردن . استسقاء. استمطار. (منتهی الارب ).
مستمطرلغتنامه دهخدامستمطر. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمطار. باران خواهنده از خداوند. (از اقرب الموارد). || مکان و زرعی که نیازمند باران باشد. || طالب نیکویی و خیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه از باران به پناهگاه خویش پناه برد. (ازاقرب الموارد). || خاموش . (از منتهی ا
نارالاستمطارلغتنامه دهخدانارالاستمطار. [ رُل ْ اِ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) نام آتشی بوده است که عربهادر جاهلیت می افروختند طلب باران را. و آن چنان بود که چون باران نمی بارید گاوها را فراهم میکردند و به دم و پی آنها هیمه و خاشاک می بستند و آنها را بکوه بلند صعب العبوری می راندند و آن هیزم ها را که به پی دم