اسخانلغتنامه دهخدااسخان . [ اِ ] (ع مص ) گرم کردن . (منتهی الارب ). || بگریانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گریان کردن چشم . (زوزنی ): اسخن اﷲ عینه ؛ بگریاناد خدا چشمهای ویرا. (منتهی الارب ).
مراسخونلغتنامه دهخدامراسخون . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون ، در 38هزارگزی شمال راه کازرون به بهبهان ، در جلگه ٔ گرمسیر واقع و دارای 1010 تن سکنه است . آبش از چشمه و رودخانه ٔ تنگ شیب .