اسلافلغتنامه دهخدااسلاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَلَف .پدران پیشین . قدماء. اقدمین . پیشینگان . (غیاث ). گذشتگان . (زمخشری ). درگذشتگان . مقابل اخلاف : گرچه اسلاف من بزرگانندهر یک اندر هنر همه استاد. مسعودسعد.با خود گفتم اگر بردین اسلاف
اسلافلغتنامه دهخدااسلاف . [ اِ ] (ع مص ) هموار کردن زمین را بماله . (منتهی الارب ). || بها پیش دادن . (منتهی الارب ). بیع سلف کردن . سلف دادن . مالی را به بیع سلف خریدن . || پیش فرستادن . || بچهل وپنج سالگی رسیدن زنی : اسلف المراءة و هی مسلف . (منتهی الارب ). || از پیش رفتن . (ترجمان القرآن عل
اصلافلغتنامه دهخدااصلاف . [ اِ ] (ع مص ) دشمن داشتن کسی را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و به زن گویند: اصلف اﷲ رفغک ؛ ای بغضک الی زوجک . (قطر المحیط). دشمن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گران جان شدن . || کم خیر شدن کسی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم
اسلاوفرهنگ فارسی عمید۱. شاخهای از اقوام هندواروپایی، شامل روسها، لهستانیها، چکها، کرواتها، و اسلوونها.۲. زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی، از شاخۀ بالتو ـ اسلاوی، شامل زبانهای روسی، اوکراینی، بلغاری، و لهستانی.
چاپشلولغتنامه دهخداچاپشلو. [ پ ِ ] (اِخ ) قصبه مرکز بخش چاپشلو. شهرستان درگز واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری درگز. جلگه ، هوا معتدل با 1754 تن سکنه . محصولات عمده آنجا غلات ،تریاک ، میوجات ، بنشن ، پنبه ، شغل اهالی ، زراعت ، مال
چاپشلولغتنامه دهخداچاپشلو. [ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان درگز است . این بخش در جنوب باختری شهرستان واقع و محدود است از شمال به بخش نوخندان ، از خاور به بخش لطف آباد، از جنوب و باختربه بخش حومه از شهرستان قوچان . موقع طبیعی : چون این بخش در دامنه ٔ کوه هزارمسجد واقع است هوای آن سرد م
زاسلافلغتنامه دهخدازاسلاف . (اِخ ) شهری است در لهستان در ولایت قولهینیاواقع در کنار نهر غورین . بسیاری از سکنه ٔ آنجا را یهودیان تشکیل داده اند. (از دائرة المعارف بستانی ).