اسپانیالغتنامه دهخدااسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن با قطعه ٔ پرتقال شبه جزیره ٔ ایبری را تشکیل می دهد. پرتقال از نظر احوال جغرافیائی و احوال طبیعی بخشی از سرزمین اسپا
اسپانیاییفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به اسپانیا.۲. از مردم اسپانیا: خوانندۀ اسپانیایی.۳. تهیهشده در اسپانیا.۴. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در امریکای جنوبی، امریکای مرکزی، و اسپانیا رایج است.
اسپانیاییفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به اسپانیا.۲. از مردم اسپانیا: خوانندۀ اسپانیایی.۳. تهیهشده در اسپانیا.۴. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در امریکای جنوبی، امریکای مرکزی، و اسپانیا رایج است.
دور اسپانیاVuelta a Espana/Vuelta a España (es.), Tour of Spainواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقة مرحلهای سالانه که از سال 1935، به سبک دور فرانسه در جادههای اسپانیا برگزار میشود
اسپانیاییفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به اسپانیا.۲. از مردم اسپانیا: خوانندۀ اسپانیایی.۳. تهیهشده در اسپانیا.۴. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در امریکای جنوبی، امریکای مرکزی، و اسپانیا رایج است.
شارل اول اسپانیالغتنامه دهخداشارل اول اسپانیا. [ ل ِ اَوْ وَ ل ِ اِ ](اِخ ) همان امپراطور شارل پنجم معروف به شارل کن است .رجوع به شارل کن شود.
دور اسپانیاVuelta a Espana/Vuelta a España (es.), Tour of Spainواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقة مرحلهای سالانه که از سال 1935، به سبک دور فرانسه در جادههای اسپانیا برگزار میشود