اسکنبیللغتنامه دهخدااسکنبیل . [ اِ کَم ْ ] (اِ) (در خوار) نام درختچه ایست فاقد برگ و در اطراف کویر و نقاط خشک و شوره زار روید. اسکنبول . اسکمبول . اسکمیل . بُتو. رِسو. فُغ. و از آن دو گونه در ایران دیده شده است .
اسکنبوللغتنامه دهخدااسکنبول . [ اِ کَم ْ ] (اِ) نامی است که در بم و نرماشیر به اسکنبیل دهند. رجوع به اسکنبیل شود.
اسکنبوللغتنامه دهخدااسکنبول . [ اِ کَم ْ ] (اِ) نامی است که در بم و نرماشیر به اسکنبیل دهند. رجوع به اسکنبیل شود.
اسکمبوللغتنامه دهخدااسکمبول . [ اِ ک َ ] (اِ) نام اسکمبیل است (در بم ). رجوع به اسکمبیل و اسکنبیل شود.
اسکمبیللغتنامه دهخدااسکمبیل . [ اِ ک َ ] (اِ) درختی است جنگلی . اسکنبول (در بم و نرماشیر). اسکبیل (در خوار). رجوع به اسکنبیل شود.
ارطیلغتنامه دهخداارطی . [ اَ طا / اَ ] (ع اِ) بلغت رومی درخت وزک را گویند که پده است و بعربی غرب خوانند. (برهان قاطع). درختی است که شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ بید و برگش پهن است و برِ آن تلخ و مانند عناب و تر و تازه ٔآنرا شتر میخورد. بیخهایش سرخ است . (آنندراج