اسکندانیلغتنامه دهخدااسکندانی . [ اِ ک َ ] (اِ) قسمی سنگ شفاف که از آن نگین و گوشوار و مانند آن کنند.
اسکندانلغتنامه دهخدااسکندان . [ اَ / اِ ک َ ] (اِ) کلیدان است که محل بستن و گشادن درِ باغ و خانه و طویله و امثال آن باشد، و بعربی مِغْلَق خوانند. (برهان ) (مؤیدالفضلاء). جای کلید است که کلیددان و کلیدان هم گویند. (شعوری ).
اشکندنلغتنامه دهخدااشکندن . [ اِ ک َ دَ ] (مص ) شکستن و خرد کردن . (شعوری ). مصدر دوم اشکستن یا شکستن در تداول عامه است که گاه بجای دست او را شکستی ، گویند: شکاندی ، یا اشکاندی .