بیسکیزیدنلغتنامه دهخدابیسکیزیدن . [ بی َ / بی دَ ] (مص ) اسکیزیدن . سکیزیدن . آلیزیدن . جفته انداختن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به اسکیزیدن شود.
جفتک پراندنلغتنامه دهخداجفتک پراندن . [ ج ُ ت َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . با دو پای لگد زدن ستور. آلیزیدن . اسکیزیدن . جفتک انداختن . رجوع به جفتک و آلیزیدن و اسکیزیدن شود. || بدرفتاری کردن . بدلعابی کردن . || مخالفت کردن . دیر پذیرفتن . سخت قبول کردن .
اسکیزلغتنامه دهخدااسکیز. [ اِ ] (اِمص ) برجستن و آلیز و جفته انداختن ستور باشد. (برهان ). رجوع به اسکیزه و اسکیزیدن شود.
اسکیزندهلغتنامه دهخدااسکیزنده . [ اِ زَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از اسکیزیدن . سکیزنده . آلیزنده . جفته افکن .