آسیابانلغتنامه دهخداآسیابان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) آسبان . طَحّان : چو بشنید از آسیابان سخُن نه سر دید از آن کار پیدا نه بن . فردوسی .فروماند از آن آسیابان شگفت شب تیره اندیشه اندرگرفت . فردوسی .هر آنک
حسابانcalculus 2واژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از ریاضی که به مشتقگیری و انتگرالگیری و مباحث مربوط به آنها میپردازد