اسیدسیتریکفرهنگ فارسی عمیدجسمی سفید، متبلور، ترشمزه و حلال در آب که در عصارۀ بسیاری از میوهها بهخصوص لیموترش موجود است و مصرف دارویی دارد؛ جوهرلیمو.
تمشکفرهنگ فارسی عمیدمیوهای ترشمزه، شبیه شاتوت یا توتفرنگی، و به رنگ سرخ مایل به سیاهی. بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگلها و صحراها میروید. در بعضی جاها آن را میکارند و تربیت میکنند و میوۀ بهتر و درشتتری از آن بهدست میآورند. دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک، و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور، ملین، م
اشباعلغتنامه دهخدااشباع . [ اِ ] (ع مص ) سیر گردانیدن . (منتهی الارب ). سیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤیدالفضلا): اشبعته من الجوع . || سیراب گردانیدن . || رنگ سیر خورانیدن جامه را. (منتهی الارب ). || و فی الدعاء: لااشبع اﷲ بطنک ؛ ای ویل لک . (منتهی الارب ). || گشاده کردن . گشاده گردانیدن