ترجمه مقاله

اشراف

'ešrāf

۱. بالای بلندی ایستادن و از بالا به زیر نگریستن؛ مسلط شدن بر چیزی از بالا.
۲. دیده‌ور شدن؛ واقف شدن بر امری؛ دیده‌وری.
۳. (اسم) [قدیمی] رتبه یا منصبی بوده از دورۀ غزنویان تا عهد مغول.
۴. (تصوف) اطلاع بر سِر یا ضمیر کسی؛ فکر و اندیشۀ کسی را دریافتن.

اعیان، اغنیا، بزرگان، بزرگزادگان، بلندپایگان، نجبا

توانگران، بزرگان، بزرگواران، فرونگریستن، دیده وری، بلندپایگان

ترجمه مقاله